خبر جدیدسیاسی

چرا شاه از ایران رفت؟

[ad_1]

به گزارش سلام نو، روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷، محمدرضا شاه پهلوی به همراه همسرش فرح، خاک ایران را به مقصد مصر ترک کرد. به دلیل فشار مردم که ناشی از انباشت نارضایتی‌ها پس از ۲۵ سال حکومت مطلقه، فردی و بلامنازع وی در کشور ایجاد شده بود، کنترل کشور از دست نیروهای امنیتی خارج شد و درنهایت محمدرضا پهلوی مجبور شد در چنین روزی ایران را ترک کند. در پی پخش خبر رفتن شاه، مردم به خیابان‌ها ریختند و شادمانی کردند. در تهران تا سه ساعت صدای بوق خودروها قطع نمی‌شد؛ مجسمه‌های شاه پایین کشیده شد و ارکان رژیم شاهنشاهی متزلزل شد. غلامحسین صالحیار، سردبیر وقت روزنامه «اطلاعات» اندکی پس از خروج شاه از تهران این روزنامه را با تیتر سراسری «شاه رفت» که از پیش آماده شده بود منتشر کرد و روزنامه تا ساعت هشت شب تجدید چاپ می‌شد و هر نسخه یک تومانی آن تا ۵۰ تومان به فروش می‌رسید. این‌گونه بود که ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ آخرین شاه پهلوی در پی تشدید مبارزات مردمی از ایران خارج شد. دراین‌ارتباط ستاره صبح آنلاین با علی صالح‌آبادی زندانی سیاسی پیش از انقلاب و دبیر کل پیشین کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب که شاهد وقایع روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ در تهران بود و جنب‌وجوش و شادی‌ها را از نزدیک دیده بود، گفتگویی انجام داده که در ادامه می‌خوانید.
شما روز ۲۶ دی ۵۷ کجا بودید و چه چیزی را دیدید؟
من در آن روز تاریخی و فراموش‌نشدنی تازه از زندان ساواک آزاد شده بودم، بااین‌وجود وقتی خبر خروج شاه در پایتخت پیچید، به‌سرعت خودم را به میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب کنونی) و خیابان شاه رضا (خیابان انقلاب کنونی) که این دو مکان به دلیل نزدیکی به دانشگاه تهران کانون مبارزات آزادی‌خواهانه بود، رساندم.
جمعیت حاضر بیشتر جوانان، دانشجویان، زنان بی‌حجاب و با حجاب بودند. مردم روزنامه «کیهان» و «اطلاعات» را که در روی جلد آن درشت نوشته شده بود «شاه رفت» را در دست داشتند و شادمانی و پای‌کوبی می‌کردند. مردم که احساس می‌کردند در یک ‌قدمی پیروزی هستند، به سمت میدان ۲۴ اسفند (انقلاب) حرکت می‌کردند. ازدحام جمعیت در میدان بسیار زیاد بود. جوانان خشمگین و درعین‌حال خوشحال در یک تلاش سخت موفق شدند مجسمه شاه را که سوار بر اسب بود پایین بکشند. وقتی مجسمه بر زمین افتاد همه هورا کشیدند و شادمانی کردند. در میان انبوه جمعیت در میدان و مقابل دانشگاه تهران تنها یک روحانی جوان را مشاهده کردم که به نظرم او کسی جز «هادی غفاری» نبود. احساسم در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ این بود که انقلاب در مسیر پیروزی قرار داشت. خروج شاه مثل بمب در فضای ایران پیچید و همه را به کف خیابان آورد. نکته مهم این بود که نیروهای سرکوب، منفعل، درمانده و عده زیادی از آن‌ها پشت به حاکمیت کرده و نظاره‌گر پیروزی مردم بودند.

به نظر شما چرا نظام پادشاهی دوام نیاورد؟
پهلوی اول و دوم محصول انتخاب و رأی حداکثری مردم نبودند، زیرا رضاشاه با حمایت انگلیسی‌ها بر سر کار آمد و با خشم آن‌ها به دلیل رابطه نزدیکی که رضاشاه با آلمان هیتلری داشت مجبور به خروج از کشور شد. پهلوی دوم نیز محصول کودتای مشترک انگلیس و آمریکا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود؛ بنابراین به دلیل اینکه رضاشاه و محمدرضا شاه حمایت مردم به‌ویژه روشنفکران، دانشگاهیان و روحانیون را نداشتند، حکومت مطلقه، خودکامه و فردی این دو که مغایر قانون اساسی مشروطه بود، در بین مردم مقبولیت و مشروعیت نداشت و یکی پس از دیگری مجبور به ترک قدرت شدند.

به نظر شما چرا شاه مجبور شد ایران را ترک کند؟
به عقیده برخی اقتصاددانان، حقوقدانان، جامعه شناسان عملکرد اقتصادی دولت شاه در دهه ۴۰ و ۵۰ به‌گونه‌ای بود که رشد اقتصادی بیش از ۱۰ درصد در سال وجود داشت. قدرت پول ملی بالا بود و هر ۷ تومان معادل یک دلار بود؛ اما آنچه باعث شد تا فعالیت اقتصادی از سوی مردم دیده نشود، خروج شاه از قانون اساسی مشروطه بود. شاه طبق قانون اساسی باید «سلطنت» می‌کرد نه «حکومت». شاه در عمل قانون اساسی را زیر پا گذاشت و آنچه خود می‌پنداشت را با دستور و فرمان دولت و مجلس تحمیل می‌کرد. این باعث شد تا روشنفکران چپ، مذهبی و ملی‌گراها در برابر شاه قرار گیرند. علاوه بر آن شاه با سیاست مشت آهنین در برابر مخالفان شمشیر را از رو بست و صداها را در نطفه خفه می‌کرد. ساواک، منتقدان و مخالفان به‌ویژه دانشجویان را بازداشت می‌کرد و هر نوع اعتراض را برنمی‌تافت. در فاصله سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵ شدت برخورد و شکنجه به حدی زیاد شد که زندان‌ها پر از جوانان و آزادیخواهان شد.
در دهه ۵۰ حدود ۳ تا ۴ هزار زندانی سیاسی در کشور وجود داشت. این زندانیان پاشنه آشیل حکومت پهلوی شدند؛ زیرا در آن زمان بیشتر دانشجویان شهرستانی بودند و وقتی بازداشت می‌شدند، مردم شهر و روستای آن‌ها به‌جای حمایت از شاه به ضد او می‌شدند. اشتباه شاه، دربار، ساواک و ارتش این بود که روی به سرکوب آوردند و می‌پنداشتند که بهره‌گیری از «مشت آهنین» باعث بقای نظام سیاسی می‌شود که نشد و نتیجه عکس داد.

جایگاه انتخابات در نظام سلطنتی چگونه بود؟
از زمان مشروطه در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ۲۴ مجلس شورای ملی تشکیل شد. هرچند در برخی مجالس نماینده‌های واقعی مردم مثل مصدق، مدرس و … توانستند وارد پارلمان شوند، اما با قدرت گرفتن شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاه، دربار، ارتش در چینش نمایندگان مجلس نقش کلیدی ایفا می‌کردند، به‌گونه‌ای که مردم احساس می‌کردند در پارلمان نماینده ندارند، لذا از حاکمیت روی‌گردان و سرخورده شدند و به انقلاب روی آوردند. یکی از خواسته‌های مبارزان راه آزادی و عدالت برگزاری انتخابات آزاد بود که نظام سلطنتی به آن تن نداد و راه اصلاح را از درون بست. مجموعه موضوعاتی که برشمردم زمینه را برای تغییر و پیروزی انقلاب فراهم کرد. اگر شاه آزادی می‌داد و انتخابات آزاد را می‌پذیرفت و مطابق قانون اساسی سلطنت می‌کرد نه حکومت، نظامش باقی می‌ماند و مردم بدون قیم سرنوشتشان را رقم می‌زدند. شاه چون تن به اصلاحات نداد و به حرف مصلحان گوش نکرد، نظامش فروپاشید و خودش هم آواره شد.

چرا شاه از ایران رفت؟ | دلیل سقوط نظام پادشاهی چه بود؟

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا