وقتی دکتر مصدق سوژه هنرمندان شد
[ad_1]
برای هر ایرانی هنردوستی نام دکتر محمد مصدق نامی است قابل احترام. نامی که با روز ۲۹ اسفند ماه و سالروز ملی شدن صنعت نفت پیوندی ناگسستنی دارد.
به گزارش ایسنا، تاکنون هنرمندان متعددی همچون حسین پاکدل، مسعود کیمیایی، نغمه ثمینی، هادی مرزبان و … در زمانهای گوناگون در آثار هنری خود به موضوع ملی شدن صنعت نفت و وجوه مختلف شخصیت محمد مصدق پرداختهاند.
در نوشتار زیر مروری کوتاه داریم بر بعضی از آثار نمایشی که به این موضوع توجه داشتهاند.
حسین پاکدل که همواره مشغول مطالعه کتابهای تازه است، مدت کوتاهی بعد از انتشار داستان «دکتر نون زنش را از مصدق بیشتر دوست دارد» نوشته شهرام رحیمیان خیلی زود دست به کار شد و نمایشنامه «عشق و عالیجناب» را بر اساس این رمان نوشت.
در آغاز قرار بود این نمایش با کارگردانی هادی مرزبان و بازی زنده یاد جمشید مشایخی روی صحنه برود. تمرینهای اولیه هم آغاز شد اما با وجود تمایل گروه اجرایی، به دلیل بعضی مشکلات، اجرای این نمایش برای مدتی به تاخیر افتاد تا اینکه سال ۹۰ پاکدل خود دست به کار شد و این نمایش را باکارگردانی خودش آماده اجرا کرد.
نمایش «عشق و عالیجناب» به دعوت جشنواره تئاتر فجر در این جشنواره روی صحنه رفت و قرار بود بعد از جشنواره، اسفند ماه اجرای عمومی خود را به انجام برساند اما این نمایش برای اجرای عمومی چندان خوش اقبال نبود و حجم ممیزیهایی که بر آن اعمال شد، حسین پاکدل را از اجرای آن منصرف کرد.
با این همه فکر اجرای این نمایش دست از سر هادی مرزبان برنداشت تا اینکه فروردین سال ۱۴۰۱ بعد از چندین بار دورخیز برای اجرای نمایش «دکتر نون» سرانجام طلسم این اجرا شکسته شد و مرزبان این نمایش را در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برد. حامد کمیلی در نقش دکتر نون و بهنام تشکر در نقش دکتر مصدق روی صحنه رفتند.
اصغر خلیلی دیگر کارگردانی است که به شخصیت دکتر مصدق توجه داشته است. او سال ۹۵ نمایش «راپورتهای شبانه دکتر مصدق» را در تالار وحدت روی صحنه برد.
خلیلی در این نمایش برهههایی از زندگی محمد مصدق را به تصویر کشید .در این نمایش که بر مبنای زندگی دکتر محمد مصدق از بعد از ملی شدن صنعت نفت تا مرگ او تنظیم شده بود، بیشتر بر عوامل رخداد کودتای ۲۸ مرداد و مرگ مصدق از زاویه دید رسانهها و افکار عمومی تمرکز شد.
فرهاد آییش که تاکنون چند بار در نقش مصدق به ایفای نقش پرداخته، در این نمایش نیز در نقش این شخصیت سیاسی روی صحنه رفت و در کنار بازیگرانی چون ایرج راد، خسرو احمدی، رضا بهبودی، رویا میرعلمی، و . . . بازی کرد.
اما شخصیت دکتر مصدق تنها برای هنرمندان پیشکسوت جاذبه نداشته است بلکه هنرمندان نسل های جوان تر هم به این شخصیت توجه داشته اند.
نمایش« این نوبت از کسان» نوشته ایثار ابومحبوب و کار حسین ذوقی نشان گر علاقه جوانان به این شخصیت است. نام نمایش از مصرع یکی از اشعار معروف «سیف فرغانی» انتخاب شده که با این مطلع آغاز میشود: «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق ِ زمان شما نیز بگذرد/…/ این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان ِ شما نیز بگذرد.»
این نمایش خرداد ۹۰ با بازی محمد رضا نجفی در تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران به صحنه رفت. در این نمایش ماجرای دکتر مصدق و دادگاه مشهور او از دیدگاه منشی نخست وزیر روایت شد. دادگاهی که عکس مصدق در آن به دلیل خستگی و خوابآلودگیاش اهمیتی ویژه دارد.
نغمه ثمینی نمایشنامه نویسی که همواره به تاریخ توجهی خاص داشته، ماجرای دختر دکتر محمد مصدق را دستمایه یکی از آثار خود قرار داده است؛ خدیجه مصدق، دختر کوچک دکتر مصدق که در دوران کودکی شاهد صحنهای ناگوار از دستگیری پدر بود و این موضوع تاثیری آنچنان ژرف بر زندگی او گذاشت که سبب شد او هرگز وضعیت روانی طبیعی نداشته باشد.
ثمینی نمایشنامه «دیو جغرافی» را بر اساس همین موضوع نوشت و قرار بود این اثر نمایشی با کارگردانی شیوا مسعودی روی صحنه برود. این دو هنرمند پیش از این دو همکاری موفق با یکدیگر داشتند و علاقهمند بودند که همکاری سومی را هم تجربه کنند اما این نمایش برای اجرا دچار گرفت و گیرهایی شد و فعلا هیچ چشمانداز مشخصی برای اجرای آن وجود ندارد.
شیوا مسعودی پیشتر تاکید کرده بود که این نمایشنامه درباره خدیجه مصدق، کوچکترین دختر دکتر مصدق است که گفته میشود آخرین قربانی رضاشاه است و البته هیچ ارتباط معنایی با دکتر مصدق در نمایشنامه نیست.
خدیجه مصدق پنجاه سال از عمرش را در آسایشگاه بیماران روانی در سوئیس گذراند تا اینکه دهه نود درگذشت.
گروه اجرایی نمایش «دیو جغرافی» تصمیم داشتند روایتی بسیار خیالانگیز از زندگی دردناک این زن را به نمایش بگذارند. این نمایش گرچه رگههای تاریخی هم داشت، اما اثری مستندگونه نبود بلکه بسیار فانتزی و خیالانگیز بود.
اما مسعود کیمیایی فیلمساز کهنه کار کشورمان دیگر هنرمندی است که به شخصیت دکتر مصدق و ماجرای ملی شدن صنعت نفت توجه داشته است. او در فیلم «خائن کشی» که البته هنوز به نمایش عمومی درنیامده، به این موضوع پرداخته است.
کیمیایی در یکی از گفتگوهای خود درباره دلیل توجه خود به این شخصیت توضیح داده: «بچگی من با سالهای پرحادثه جنگ جهانی دوم و بعد تبعاتش مصادف بود. شروعشدن و به نوعی داغشدن مارکسیسم در جهان که دامنهاش به ایران هم رسیده بود و بهاصطلاح از شوروی و بعد چین نشت کرده بود به کشورهای جهان سوم. سالهای نفت؛ سالهای ملیگرایی؛ سالهای دکتر محمد مصدق، رفتن شاه، بازگشت شاه و غائله ۲۸مرداد… سالهایی که تنها حزب روشنفکرانهای که وجود دارد و روشنفکران را جذب میکند حزب توده است. بعد انشعابهای پیدرپی است که به شکلهای مختلف حزبها و سازمانها ساخته میشوند. شرایطی که روز به روز و فصل به فصل تغییر میکند. من هنوز بچهام ولی میفهمم که مثلا خواهرم که از من بزرگتر است در یک جریان سیاسی است و برادرم باز درگیر یک جریان فکری سیاسی دیگر. پدرم سخت دوستدار دکتر مصدق بود. با تمام ابعادش رخدادهای سیاسی را دنبال میکرد تا آنجا که به مجلس برود یا در صنف خودش تمام اختیارات و توانایی صنف را بگذارد برای تقویت جریان فکری که به آن تعلق خاطر دارد.» (همشهری، ۷ مرداد ۱۳۹۸)
کیمیایی پیش از این در ادبیات هم سراغ این مقطع حساس تاریخ رفته بود. رخدادهای دوران مصدق در «جسدهای شیشهای» قابل مشاهده است؛ رمانی که بخشی از وقایعاش در سالهای ابتدایی دهه ۳۰ میگذرد.
انتهای پیام