شهید احمد سبزی: پیش منافقین برای من گریه نکنید
[ad_1]
ایسنا/لرستان شهید احمد سبزی به پدر و مادرش وصیت کرده است: اگر من شهید شدم مبادا پیش منافقین برای من گریه کنید زیرا این گریه شما باعث خوشحالی منافقین میشود.
شهید احمد سبزی ۲۵ خردادماه سال ۱۳۴۱ در روستای رشیدی از توابع شهرستان ازنا از پدری به نام صفرعلی و مادری به نام آسیه متولد شد و تحصیلات خود را تا اول متوسطه ادامه داد.
در دهم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر به مقام شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در زادگاهش شهر ازنا به خاکر سپردند.
در وصیتنامه شهید احمد سبزی آمده است: «اینجانب احمد سبزی که این چند کلمه را عرض مینمایم آماده برای جبهه جنگ علیه صدامیان هستم و شاید هم همه شما کمابیش بدانید که همین فرزندان شما هستند که در جبههها میجنگند و همینطور دومین سالی میباشد که در راه این انقلاب اسلامی به رهبری امام امت این بتشکن زمان مشغول فعالیت میباشم البته اگر خداوند قبول نماید.
و چون رهبر اولیه ما حضرت محمد(ص) بوده و ما آن حضرت را به پیامبری قبول داریم پس بعد از آن حضرت هم نائبانی هستند که دین مقدس اسلام توسط همین نائبان به مردم جهان معرفی میگردد و همانطوری که در آیه ۵۹ سوره نساء آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» که به قول قرآن اطاعت کردن از پیامبران و نائبان آنها و کسانی که درباره اسلام آگاهی دارند بر ما واجب میباشد و حال آنکه در این زمان نائب بر حق امام زمان بر ما حکومت دارند بر ما واجب است که از این رهبر اطاعت کنیم.
و ما سربازان نائب امام عصر با زبان گویای خود دوباره با حسین تجدید پیمان میبندیم و میگوییم حسین جان! اگر در کربلا نبودیم اما اکنون هستیم که تو را یاری نماییم و دین تو را یاری نماییم و دوباره به «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) لبیک گفته و میشتابیم در جبهههای جنگ که دین تو و مکتب تو را ای حسین جان یاری نماییم.
و ای امام عزیز! با این زبان و بیان ناقابلم میگویم که هیچ چیز به جز مکتبم مرا وادار نکرد که در جبههها بروم و حاضرم که تا اخرین قطره خونم از اسلام دفاع کنم و من اگر هزار جان هم میداشتم حاضر بودم که در راه تو ای خدای مهربان و دین اسلام فدا کنم.
چند کلمهای هم از این خلقیها بگویم که دل امام امت و ملت حزبالله از این ضدخلقها پُر از خون است به این خلقیها بگویید که از خلقیها شما در کدام سوراخ موش خزیدهاید که در کردستان و خوزستان ملت بیدفاع ما را به گلوله توپ و بمبارانهای هوایی بستهاند. آیا باز هم میتوانید سر ملت کلاه بگذارید که در روستاها میروید و از فعالیتهای جهاد و دیگر ارگانها جلوگیری میکنید اگر شما طرفدار خلق هستید، بیایید در جبههای که فرزند ۱۲ ساله این خلق میجنگد، بجنگید چرا در داخل شهرها اغتشاش میکنید.
یک چند کلمهای هم با ملت حزبلله ایران صحبت کنم؛ شما ملت حق بسیاری در گردن ما رزمندگان دارید و زبان من آنقدر بیان ندارد که از شما تشکر کنم فقط شما ملت بکوشید تا با یاری خداوند منافقین را زا دنیا ریشهکن کنید و شما با تکیه بر بازوی ولایت فقیه این کار را میتوانید انجام دهید و همیشه گوش به سخنان رهبر باشید.
چند کلمهای هم با پدر و مادرم صحبت کنم، سلام بر تو ای پدر مهربان و ای مادر گرامی! درود خدا و پیامبرش بر شما پدر و مادرها که اینقدر مشتاق دفاع از اسلام هستید و شما پدر و مادرها هستید که با نثار مال و جان فرزندان خود ضامن پیروزی این انقلاب اسلامی هستید.
پدر و مادر! میدانم دوری من برایتان سخت است ولی دیگر چارهای نیست ماها باید از این انقلاب پاسداری کنیم که آیندگان ما افرادی مسلمان واقعی باشند و زمینه را برای ظهور حضرت مهدی(عج) آماده سازید ولی اگر من شهید شدم پدر جان و مادر! مبادا پیش منافقین برای من گریه کنید زیرا این گریه شما باعث خوشحالی منافقین میشود، نمیگویم گریه نکنید، گریه کنید زیرا برای شهید گریه کردن ثواب دارد اما آهسته آهسته که کسی نشنود.
پدرجان! اگر به یاد من افتادی به یاد حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا بیفت که روز عاشورا امام حسین(ع) با چه روحیهای بالای سر علیاکبر(ع) آمد و تو ای مادر! اگر مرا یاد کردی و به یاد من افتادی به یاد املیلا مادر علیاکبر(ع) بیفت و ببین که مادر علیاکبر(ع) هم گریه کرد فقط خدا را شکر کرداگر من عمه دارم علیاکبر(ع) هم داشت، اگر من خواهر دارم علیاصغر(ع) هم داشت.
صحبتها زیاد است، دیگر چند کلمهای بیش عرض نمینمایم و این را هم به تمامی برادران و خواهران حزبالله در سراسر دنیا عرض میکنم که ای عزیزان! شما را به خون شهدا قسم میدهیم که پیام شهدا را عمل کنید و میبینم که شهدا چه گفتند، آنها همیشه میگویند که گوش به حرف رهبر باشید و پیرو ولایت فقیه باشید و از ارگانهای انقلابی پشتیبانی کنید».
انتهای پیام