[ad_1]
سپاه ابرهه با فیلهای عظیمالجثه برای تخریب خانه کعبه حرکت کرد اما ناگهان پرندگان ابابیل در آسمان شهر مکه پدیدار شدند و با پرتاب سنگریزههای داغ، او و سپاهش را نابود کردند. هزاران سال بعد در تابستان ۱۳۵۹ هواپیماهای لاکهید و هرکول سی ۱۳۰ و هلیکوپترهای فوقپیشرفته آمریکایی به قصد تهران، در حال ترک آسمان طبس بودند که شنهای صحرا بیمقدمه توفانی سهمگین به پا کردند و نظامیان زبده آمریکایی را در حمله به مراکز و تاسیسات مهم ایران با شکستی مفتضحانه روبرو کردند.
به گزارش ایسنا، امروز پنجم اردیبهشت چهل و سومین سالروز تجاوز جنگندهها و کماندوهایی آمریکایی به خاک کشورمان در صحرای طبس در سال ۱۳۵۹ است.
به دنبال اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام، استراتژیستها به کمک تکاورها و کماندوهای آمریکایی در قالب عملیاتی تحت عنوان «پنجه عقاب» دزدانه و به دور از دید رادارهای ارتش وارد فضای سرزمینی کشورمان شدند تا شاید به خیال خام خود بتوانند ۵۲ دیپلمات به گروگان گرفته شده در سفارتشان را آزاد کنند.
شبِ چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹، شش فروند هواپیمای نظامی سی ۱۳۰ در یکی از پایگاههای سابق نظامی آمریکا در بیابانی در شرق صحرای طبس فرود آمد. قرار بود هواپیماها پس از سوختگیری و رسیدن هشت فروند هلیکوپتر عملیاتی و نفربر دیگر، به سمت تهران پرواز کنند و با همکاری عوامل نفوذی، بیت امام و سایر مراکز حساس کشور را بمباران کنند اما طوفان سهمگین شن، ماهها برنامهریزی استراتژیتهای آمریکایی را نقش بر آب کرد.
تودهها چند ده کلیومتری شن به آسمان بلند شد. یک فروند هلیکوپتر با یک فروند هواپیما برخورد کرد و هر دو منفجر شدند. تعدادی از هلیکوپترها به پرواز درآمدند و با ترک آسمان ایران خود را به ناو نیمیتس در دریای عمان رساندند. چند فروند هلیکوپتر آمریکایی هم در بیابانهای منطقه فرود اضطراری کردند.
در این فضاحت تاریخی هشت نفر از متجاوزین نظامی آمریکایی به هلاکت رسیدند و جیمی کارتر، رییسجمهور وقت این کشور دستور توقف عملیات و اعلام شکست، تنها چند ساعت بعد از شروع عملیات را صادر کرد.
خاطره آیتالله
عملیات پنجه عقاب در ایران با حاشیههایی همراه بود از جمله استعفای سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۵۹، برکناری تیمسار محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۹ و جان باختن محمد منتظرقائم، فرمانده وقت سپاه یزد در حمله جنگدههای خودی به هواپیماها و هلیکوپترهای به جا مانده در کویر.
آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش نوشت: «پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم … به نظر میرسد در ردههای بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بودهاند. منجمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار شادمهر رییس وقت ستاد ارتش، اعمال مشکوکی چون دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکایی جا مانده در طبس و جمع کردن ضد هواییهای فرودگاه تهران را انجام دادند.»
روایت خبرنگارِ شهید
شهید غلامحسین افشردی ملقب به حسن باقری خبرنگار اعزامی روزنامه جمهوری اسلامی به طبس گزارش تجاوز نظامی نیروی هوایی آمریکا به ایران را چند ساعت بعد از شکست فضاحتبار این عملیات، در مورخ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ در شماره ۲۶۱ روزنامه منتشر کرد.
او مهر ماه همان سال با معرفی آیتالله سید علی خامنهای نماینده امام خمینی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به محسن رضایی، به اطلاعات سپاه پاسداران پیوست و دو سال و ۹ ماه بعد در نهم بهمن ۱۳۶۱ در کسوت جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، قبل از آغاز عملیات والفجر مقدماتی به همراه شهید مجید بقایی و جمعی از پاسداران انقلاب که در منطقه فکه در حال عملیات تجسس و شناسایی بودند، بر اثر اصابت گلوله خمپاره به سنگر دیدهبانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
او به همراه بهرام محمدیفرد جز اولین خبرنگاران و عکاسان کشور بود که در منطقه فرود هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی در صحرای طبس حاضر شدند و گزارشهای خبری و تصویری خود از فضاحت تاریخی آمریکا در خاورمیانه را روایت کردند.
باقری در گزارش خود از این حادثه نوشت: «محل نشستن هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی در ایران، محلی است در فاصله حدود ۲۷۰ کیلومتری یزد و ۱۶۰ کیلومتری طبس و پاسگاه رباطخان در حوزه ژاندارمری بیرجند در ۴۰ کیلومتری این منطقه قرار دارد.
دیروز صبح – پنج اردیبهشت – در دو کیلومتری محل فرود هواپیما به اولین گروه سربازان ژاندارمری برخوردیم که محافظت منطقه را برعهده داشتند.
در کنار تانکری که توسط مزدوران کثیف آمریکایی به آتش کشیده شده بود به نگهبانی مشغول بودند. افسر فرمانده این گروه به ما گفت که مزدوران آمریکایی سوار بر یک موتور تِرِل جلوی این تانکر، مواد سوختی را گرفتند و حتی به راننده اجازه برگشت هم ندادند و در عوض تانکر او را به گلوله بستند که در نتیجه تانکر منفجر و به آتش کشیده شد و راننده هم از ناحیه سر آسیب دیده است که برای مداوا به یزد اعزام گردیده و باقیمانده سوخت تانکر حاکی از شعله و حرارت بیش از حد و اندازه آن میباشد.
تنها چیز سالمی که ما از این تانکر دیدیم، نمره جلوی آن بود و دیگر هیچ چیز سالمی دیده نمیشد. حادثه به اندازهای بود که فنرهای عقب ماشین و حتی شاسی اصلی ماشین را نیز کج کرده و در این بین فرمانده حفاظت منطقه که یک سرگرد نیروی زمینی لشگر خراسان بود، برای بازدید به این محل آمد و وقتی که فهمید ما خبرنگار هستیم و از تهران آمدیم، متذکر شد که این منطقه توسط مزدوران آمریکایی مینگذاری شده و رفتن برای تهیه عکس و گزارش خطرناک است اما وقتی با اصرار ما روبرو شد، قبول کرد که خود نیز همراه ما بیاید و راهنمایی کند.
ما نیز متوجه شدیم که اولین گروه خبرنگار و عکاس هستیم که برای تهیه گزارش از این جنایت فضاحتبار کارتر به منطقه آمدهایم.
فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود. از دور فقط ۲ هلیکوپتر به چشم میخورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلوتر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشهای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشهها توسط همین آمریکاییها طرحریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشتهاند و قبلا هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند.
باید متذکر شد که منطقه فرود هلیکوپترها منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپترهای زیادی را داراست. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکاییها حساب همه چیز را کرده بودند اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشههای آنها را برهم ریخت.
چهار هلی کوپتر نیروی دریایی آمریکا در منطقه بود که هنوز منفجر یا منهدم نشده بود و فقط بعضی از چرخهایش در شن فرو رفته بودند. دو هلیکوپتر یکی در سمت راست جاده و دیگری در سمت چپ قرار داشت. علاوه بر این هلیکوپترهای سالم یک هلیکوپتر هم با هواپیما سی ۱۳۰ آمریکایی تصادف کرده بود و هر دو آتش گرفته بودند و خود این حادثه باعث عقیم ماندن تلاشهای کارتر دیوانه شده بود. البته راجع به علت تصادف هواپیمای سی ۱۳۰ و هلیکوپتر، سخنان گوناگونی نقل میشود.
از هواپیمای سی ۱۳۰ که چهار موتوره است، جز تل خاکستر، آلومینیومهای ذوب شده که در سطح کویر روان شده بود چیزی باقی نمانده بود. پنج جسد سوخته خلبانان آمریکایی را در لابلای لاشه هواپیما مشاهده کردیم که عبارت بودند از خلبان و خدمه هواپیمای سی ۱۳۰.
هلیکوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده بود متلاشی شده بود که مسلما خلبانانش به درک واصل شدند. آمریکاییها حتی وقت نکردند فشنگها را بردارند. نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی ۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز جهت و مسیر پرواز بوده در محل بین سوختههای لاشه هواپیما موجود بود و از این جعبه میتوان کاملا مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاههای کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده است.
مقدار زیادی پوکههای شلیک شده ۱۶ ـ ۸۸ را مشاهده کردیم و فانوسقههای زیادی روی زمین پخش بود که در هر کدام از اینها فانوسقهها، بمب و دو جافشنگی ام ۱۶ که در هر کدام سه خشاب ۲۰ تیری ام ۱۶ وجود داشته است و آمریکاییها حتی وقت نکرده بودند که این فشنگها را همراه خود ببرند و در محل رها کرده و فرار کردند.
گفته میشد که کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشتند و ما دوربین اسلحههای زاویه سنج سنگین را دیدم که کنار آنها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود.»
روایت یک سپاهی
سردار یوسف فروتن مسؤول وقت روابط عمومی سپاه و نماینده این نهاد نظامی در ستاد نماز جمعه کشور در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شد به تشریح جزییات بیشتری از عملیات شکست خورده آمریکا در صحرای طبس که عملیات پنجه عقاب نام داشت، پرداخت.
او در خاطراتش نوشت: «گروه ضربتی که در طبس گرفتار طوفان شن شدند، حدود ۱۰۰ نفر و مجهز به وسایل مختلف از جمله؛ طناب و نردبانهای تاشو بودند. آنها برنامهریزی کرده بودند که از کویر وارد ایران شوند، سپس از بیراهه به ورامین رفته و از آنجا با کامیون وارد تهران شوند و با عملیات خاص ضد گروگانگیری گروگانها را از ایران خارج کنند.
این عملیات با دقت و هزینه بالا انجام شد و ستادهای هدایتکننده از چند نقطه و با مهارت عملیات را هدایت کردند… د. یکی از خیانتهای بزرگ آقای بنیصدر به عنوان اولین رییسجمهور ایران با ۱۱ میلیون رای، در این عملیات نهفته است.
… از ستاد مرکزی سپاه خبر حمله از طریق کویر طبس رسید. نماز دوم که تمام شد به حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان امام جمعه تهران بود، عرض کردم. ایشان فرمودند: «مردم را مطلع کنید.» هنوز همه مردم پراکنده نشده بودند که واقعه طوفان شن طبس را با اطلاعیهای تند و داغ به مردم اعلام کردم و از آنها خواستم که دستهجمعی سوره فیل و شکست ابرهه زمان را بخوانند و صحنه بسیار زیبایی به وجود آمد. فردای آن روز خود را به محل حادثه رساندم. اثر هیچ نیرویی الا شنهای نرم کویر نبود.
انصافا طراحی دشمن خوب بود جای ویژهای را انتخاب کرده بودند، دقت کردم دیدم چرخهای هواپیمای غول پیکر سی ۱۳۰ فقط به اندازه ۲ سانتی متر در زمین فرورفته بود. گویی این فرودگاه را آمریکا از قبل درست کرده بود. ما با ماشین آهو مثل اینکه روی سطحی از سنگ رانندگی میکنیم. داخل هواپیمای نیمه سوخته و هلیکوپتر حدودا یک چهارم سوخته، هنوز هیچ چیز دست خورده نبود فقط آقای خلخالی قبل از ما رسیده بود. جنازههای نیمسوخته را برده بودند جای جنازه سوخته شده روی شنها بود.
حدود ۵۰۰ متر دورتر ۳ هلیکوپتر سالم روی زمین نشسته بودند از داخل این هلیکوپتر نیمسوخته بیرون آمدم و قصد رفتن به سوی آن ۳ فروند دیگر را داشتم که ناگهان فانتومها سر رسیدند و با سرعت همه اسناد و مدارک را از بین بردند. و در همین لحظه ۲ فروند هواپیمای جنگنده با بمباران منطقه همه آثار جنایت و مدارک را از بین بردند. علاوه بر آن فرمانده سپاه یزد شهید منتظرقائم نیز شهید شد. بعدها معلوم شد که این عملیات طرح خیانت رییسجمهور بنیصدر بود.
با یکی از روستاییان آنجا صحبت کرده و ماجرا را از او پرسیدم. گفت: «ساعت حدود ۱۰ شب بود. از مشهد عازم کرمان بودیم. عدهای جلوی ما را گرفتند و پیاده کردند. دیدیم طوفان شن شدیدی به چشم میخورد، سابقه نداشت در چنین فصل و زمانی چنین طوفانی بیاید. دوباره ما را سوار اتوبوس کرده و جای دیگر پیاده کردند، مدتی نشستیم و دستهایمان را روی سرمان گذاشتیم، دیدیم هلیکوپترها آتش گرفتند. بعد از آن سوار اتوبوس شدیم و به مشهد برگشتیم.»
بعد از اینکه گزارش خدمت امام (ره) داده شد و شرح ماوقع به ایشان ارائه گردید ایشان خیلی آرام و متین و کاملا با وقار همیشگی خود فرمودند: «عجب، این آقایان میخواستند اینطور ایران را فتح کنند حال که آنها قصد دارند گروگانها را بگیرند، آنان را در سراسر کشور پخش کنید که اگر برای بار دوم تصمیم گرفتند حمله کنند همه ایران را بگیرند.» ما نیز به دستور امام و به کمک بچههای اطلاعات، گروگانها را در مشهد، تبریز، اصفهان و سایر شهرها پخش کردیم.»
روایت یک استراتژیست نظامی
رضا سیفاللهی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) که در تسخیر سفارت آمریکا حضور داشت، در گفتوگویی به تشریح چگونگی این رویداد تاریخی پرداخت و گفت: در لانه جاسوسی آمریکا همراه دیگر دوستان و دانشجویان حضور داشتم که صبح روز حادثه، خبرنگاران خارجی به لانه جاسوسی مراجعه کردند و با پرسشهای خود تحلیل ما را درباره آن حادثه و شکست آمریکا جویا شدند. از پرسشهای آنان دریافتیم آمریکا برای آزادسازی گروگانهایش اقدام نظامی کرده و با شکست جدی روبهرو شده است.
آمریکا چند ساعت پس از شکست نظامی در عملیات طبس، اطلاعیهای صادر کرد و شکست را پذیرفت و آشکارا اعلام کرد که این عملیات برای آزادسازی گروگانهایش در ایران انجام شده است.
عملیات طبس، یک عملیات حساب شده، برنامهریزی شده و دقیق بود و برای آن آمریکا از نیروهای نظامی «دلتا» که زبدهترین نیروهای ارتش آمریکا به شمار میآمدند، استفاده کرد. حتی در بین نیروهای دلتا ۹۷ نفر از زبدهترین آنها را که در عملیات گوناگون مانند جنگ ویتنام موفق بودند، بر گزید.
عملیات طبس بسیار طراحی قوی داشت و قرار بوده نیروها به پایگاهی در مصر منتقل شوند که انورسادات نیز قول مساعد و هر گونه همکاری با آمریکا را داده بود. قرار بود هواپیماها از مصر به پایگاه نظامی آمریکا در کشور عمان منتقل و از آنجا با شش فروند سی ۱۳۰ و هشت بالگرد رهسپار طبس شوند. این هواپیماها و بالگردها همه تجهیزات مورد نیاز این عملیات را داشتهاند.
این تعداد هواپیما و بالگردها از مرز چابهار و از ارتفاع پایین که در دید رادارهای ایران نباشد، وارد کشورمان شده و میخواستند در فرودگاه طبس که از پیش توسط خود آمریکاییها برای استفاده این گونه موارد ساخته شده بود و آنها به همه ویژگیهای آن آگاه بودند، فرود بیایند، ولی دو فروند بالگرد آنها دچار نقص فنی شد به ناو هواپیمابر آمریکا در دریای عمان باز گشتند. بقیه هواپیما و بالگردها هم با ۴۵ دقیقه تاخیر در طبس به زمین نشستند.
نخستین شوک وارده به آمریکا در این عملیات نظامی، خراب شدن دو فروند بالگرد و دومین شوک، دیرکرد در رسیدن به منطقه طبس است. قرار بود عملیات پنهانی انجام شود اما اطلاع ایران از این عملیات نظامی، شوک سوم را به نیروی عملیاتی آمریکا وارد کرد.
قرار بود بالگردها اطراف لانه جاسوسی آمریکا در تهران فرود بیایند و به محل نگهداری گروگانها که همان لانه جاسوسی بود، حمله کنند و آنها را به همراه چند تن از دانشجویان تسخیر کننده به ورزشگاه شیرودی ببرند و از آنجا به فرودگاه علیآباد قم منتقل کنند و از آنجا با هواپیماهای سی ۱۳۰ از ایران خارج کنند. این عملیات بسیار دقیق و برنامهریزی شده بوده و حتی مسیر ورود با مسیر خروج تفاوت داشت.
اما هواپیمایی که قرار بود نقش اصلی عملیات را انجام دهد حین سوختگیری با یک فروند هواپیما گرفتار توفان شد و آتش گرفت. نیروهای باقی مانده با دستپاچگی با یک فروند سی ۱۳۰ خاک ایران را ترک کردنند و تعداد زیادی سند و مدرک از خود به جا گذاشتند که این مدارک چند روز بعد توسط نیروهای نفوذی در هوانیروز بمباران شد و در آتش سوخت و از بین رفت.»
انعکاس در رسانهها
یک مجله پر نفوذ مصری به نام «اکتبر» نوشت : «چهل ایرانی تعلیم دیده در آمریکا در این تهاجم شرکت داشتند».
گزارش پنتاگون : «تعداد بیشتر هلیکوپترها ریسک را بیشتر مینمود و اینکه برخی از آنها وادار به فرود میشدند».
در این مورد پنتاگون با شیمون پرز وزیر وقت دفاع اسراییل در خلال عملیات موفقِ انتبه در اوگاندا در سال ۱۹۷۶ مشورت کرد. شیمون پرز به مجلسه تایم گفت: «در عملیاتی همانند این عملیات باید با حداقل تجهیزات مجهز شد. اگر شما تجهیزات زیاد داشته باشید، همهی کارها را خراب خواهید کرد».
لوموند، روزنامه پرتیراژ فرانسه نوشت: «درباره کارایی یک دستگاه نظامی که امنیت نیمی از جهان بدان محول شده ولی قادر نیست حتی دو هلیکوپتر را در صحرا و تازه آن هم بدون دخالت دشمن در هوا نگاه دارد، چگونه فکر کنیم»؟
ساندی اکسپرس نوشت: «نمیتوان تصور کرد که پیشرفتهترین تکنولوژی دنیا با دستگاههای خود ساختهاش چنین افتضاحی به بار بیاورد».
روزنامه نیویورک تایمز ضمن بررسی وقایعی که در روابط میان ایران و آمریکا در سال ۱۹۸۰ میلادی اتفاق افتاد این سال را برای آمریکا «سال شوم» دانست.
روایت آمریکایی
ویلیام هامیلتون مک اورتر جردن از تیم انتخاباتی جیمی کارتر در سی و نهمین کارزار انتخاباتی آمریکا و مشاورِ امین و رییس ستاد کاخ سفید خاطرات روزانه عملیات پنجه عقاب را در دفترچه خاطراتش ثبت و در قالب کتابی به اسم «بحران» چاپ کرد.
جردن همان مقام رسمی آمریکا بود که آخرین دیدار را با محمدرضا شاه داشت.
او در کتابش نوشت: «پنجشنبه ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ (۴ اردیبهشت ۱۳۵۹). از صبح امروز نمیتوانستم هیجان خود را پنهان کنم. مرتبا به ساعت خود نگاه میکردم و پیش خود مجسم میکردم چارلی و افراد او الان در چه وضعی هستند. هیجان و نگرانی من بالاخره توجه الئانور، منشی دفتر رییس ستاد کاخ سفید را هم به خود جلب کرد و گفت: «امروز شما را چه میشود؟ حالتان عادی نیست.»
ماجرای ماموریت نجات از موارد نادری بود که الئانور در جریان کار من از آن خبر نداشت. کارتر به همه ما سپرده بود که در این مورد با هیچ کس حتی منشیهای محرم و رازدارش هم صحبت نکنیم. نزدیک ظهر رییسجمهور مرا احضار کرد. وقتی وارد دفترش شدم او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از اینکه من سخن بگویم خود او شروع به صحبت کرد و گفت: «الان خبر بدی به من دادند. دو هلیکوپتر ما در شروع عملیات سقوط کرده است.» و بلافاصله اضافه کرد: «اما من برای دادن این خبر شما را احضار نکردهام. ونس، وزیر امور خارجه آمریکا میخواهد استعفا بدهد.
از شنیدن این خبرها گیج و مبهوت شدم. سقوط هلیکوپترها و احتمال شکست عملیات نجات و استعفای ونس ضربه سنگینی بود. کارتر که متوجه بهت و ناراحتی من شده بود، گفت: «راجع به این موضوع فعلا با هیچ کس صحبت نکن، من فقط ماندیل را در جریان گذاشتهام. فکر کن چه باید بکنیم.»
کارتر سپس بلند شد و به اتفاق به طرف اتاق کابینه رفتیم. ماندیل معاون رییسجمهور، ونس وزیر امور خارجه آمریکا، برژینسکی مشاور امنیت ملی و جودی پاول سخنگوی مطبوعاتی رییسجمهور دور میز نشسته بودند و براون، وزیر دفاع هم چند دقیقه بعد وارد شد. براون خبر داد که «شش هلیکوپتر به منطقه معروف به «بیابان ۱» رسیدهاند ولی دو هلیکوپتر در بین راه سقوط کرده یا در جایی فرود آمده و نتوانستهاند به مقصد برسند.» او ادامه داد: «اگر اشکال دیگری پیش نیاید و در موقع ورود هواپیماها و هلیکوپترها به فضای ایران متوجه آنها نشده باشند برنامه پیشبینی شده را با شش هلیکوپتر هم میتوان انجام داد.»
منابع:
صحیفه امام جلد ۱۲ ص ۲۵۵ و ۲۵۶ و ۳۸۰
طبس، مصداق بر سورهی فیل، پیشین، صص ۲۹-۳۴
مرکز مطالعات و پژوهشهای سیاسی، گفتوگوی رضا سیفالهی
سالروز واقعه طبس؛ تجاوزگری آمریکا علیه ایران از قلب کویر تا تشکیل ائتلافهای منطقه ای ضد ایران. پارس تودی. ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
انتهای پیام