محله پورسینامشهد

داستان محله بازه شیخ

داستان محله بازه شیخ

گذشته برای آن‌ها عزیز است و محترم. هنوز هم خوشی‌ها را در خاطراتشان زندگی می‌کنند. وقت خالی که داشته باشند، عصا‌زنان با هم‌سالانشان پا به کوچه‌پس‌کوچه‌ها می‌گذارند و سال‌های رفته را مرور می‌کنند.

این پیرمرد‌ها قرار است ما را ببرند به گذشته، به روز‌هایی که خبری از همهمه و شلوغی خیابان پورسینا نبود و آب تا نیم‌متری خندق امیرآباد هم بالا می‌آمد.

مهم‌ترین عناصر در خاطرات این آدم‌ها، عناصر قدیمی است؛ نشانه‌هایی که از گذشته تا امروز باقی مانده‌اند. این نشانه قدیمی می‌تواند یک مسجد چند صد‌ساله در میانه یک کوچه باشد، یا اسمی که از گذشته تا امروز روی محله باقی مانده است. فرقی ندارد. تاریخ محله برای این ریش‌سفید‌ها به هر شکلی که باشد، اهمیت دارد. این بار قرار است سرگذشت محله پورسینا و امیر‌آباد را از زبان ساکنانش مرور کنیم.

داستان محله بازه شیخ

یادش به خیر هدایت‌آباد و خندق ساختمان

بازه شَیخ چه بود؟

 

این نقطه از شهر در منطقه ۶، روستایی در حاشیه شهر بوده است. آن زمان که محله‌های برخوردار امروزی، یک مشت زمین خالی دورافتاده بیشتر نبودند، اینجا آدم‌ها به آبادی و آبادانی رسیده بودند.درباره یکی از محله‌های قدیمی منطقه ۶ صحبت می‌کنیم؛ محله پورسینا که نام قدیمی آن «بازه شیخ» است.

ریش‌سفید‌ها هنوز هم محله را با همین نام می‌شناسند. روایت‌ها درباره این نام متفاوت است. عده‌ای داستان را به شیخ ثروتمندی ربط می‌دهند که زمین‌های این محدوده متعلق به او بوده است. اما کتاب «جغرافیای تاریخی شهر مشهد» نوشته مهدی سیدی از روایت موثق‌تری حرف می‌زند.

در این کتاب نام «بازه شیخ» تغییر‌یافته «بازه شَخ» بیان شده‌است. بازه یا بَزَه، همان آبریز کوچک است که زمینش پس از سیلاب ترک می‌خورد و سفت می‌شود. شَخ هم به‌معنای زمینی است که بذر به‌سختی در آن به عمل می‌آید و نیاز به شخم و زیر‌و‌رو دارد.تاریخچه پورسینا پشت همین نام نهفته است.

به گفته پیرمردان محله روزگاری اینجا زمین‌های خشک و نرمش‌ناپذیری بوده است که به دست کشاورزان نرم و بارور می‌شود. شغل اصلی اهالی بازه شیخ کشاورزی بوده است. اینجا چهارصدهکتار زمین داشته و تکه‌زمین‌های کشاورزی که حالا گوشه‌و‌کنار این محله افتاده، از همان دوران باقی مانده. همچنین مطابق این کتاب، نام مزرعه «بازه شخ» در سفرنامه رکن‌الدوله (مربوط به سال ۱۲۹۹ ق) آورده شده‌است.

روستای ابد‌الآبادی

 

چند‌هکتار از این زمین‌ها متعلق به علی‌اکبر باصری است، یکی از کشاورزان قدیمی پورسینا که تاریخچه محله را می‌داند. پیش از گفتگو با او زمزمه‌وار نام چند قلعه (روستا) را از زبان ریش‌سفید‌های محله شنیده بودم، اما هیچ‌وقت پی‌اش را نگرفته بودم.

علی‌اکبر باصری، اما دوران کودکی‌اش را در این قلعه‌ها گذرانده. تاریخ شکل‌گیری این روستا‌ها را که می‌پرسم، می‌گوید: بازه‌شیخ یک روستای ابدالآبادی بود! پدرم، حاج‌نوروز، سال۱۳۰۲ در قلعه‌کهنه به دنیا آمد. چفت‌در‌چفت قلعه‌کهنه، دو روستای دیگر هم بودند، قلعه‌نو و قلعه‌باغو که به هم راه داشتند و ما بچه‌ها بین این قلعه‌ها می‌دویدیم و بازی می‌کردیم و همه سوراخ‌سنبه‌هایش را می‌شناختیم.

حالا حتی سنگ و کلوخی از این  روستا‌ها باقی نمانده است، روزگاری این سه‌روستا سرجمع هشتاد‌خانوار را در خود جای داده بودند و در محدوده پورسینای‌۱۷ قرار داشتند. با خشت و گل ساخته شده بودند و برج و بارو داشتند. صبح علی‌الطلوع پس‌از نماز صبح در قلعه باز می‌شد تا کشاورز‌ها زمین‌های کشاورزی اطراف را آبیاری کنند. شب هم هر کسی که دستش می‌رسید و آخرین‌نفری که می‌آمد، در چوبی آن را می‌بست.

 

مسجد قدیمی و هویتی پورسینا

 

جوی آبی که از سمت قلعه‌ساختمان به این محله می‌ریخت، زمین‌های اطراف را سیراب می‌کرد. این جوی آب به «طرخ بازه‌شیخ» می‌ریخت، گودالی بزرگ در مکان خانه بهداشت فعلی در میانه خیابان پورسینا. یک حوض بزرگ گلی بود که آب آنجا جمع می‌شد. کشاورز‌ها با این آب، زمین‌هایشان را آبیاری می‌کردند. آب آشامیدنی هم از قناتی تأمین می‌شد که چند‌متر زیر زمین قرار داشت و از کریم‌آباد سرچشمه می‌گرفت.

هیچ‌یک از این‌ها حالا باقی نمانده‌اند. یکی از معدود عناصر قدیمی که همچنان پابرجا باقی مانده، مسجد جامع پورسیناست. به گفته علی‌اکبر باصری، این مسجد ابتدا چهارخانه خشتی سر‌هم در قلعه‌کهنه بود که به آن چارطاقی می‌گفتند و بعد‌ها بیرون قلعه قرار گرفت.

حاج‌جواد جوادی، شوهر‌عمه او، یکی از ملّاکان بزرگ آن روزگار بود که قدیمی‌های پورسینا هنوز هم او را می‌شناسند. او هزینه ساخت مسجد فاطمه‌الزهرا (س) را پرداخت و مردم هم با دست خودشان آن را ساختند.

الله بده تو بارون از حرمت مزارون

 

علی‌اکبر باصری غرق خاطره‌گویی می‌شود. خاطرات بازه‌شیخ را یکی‌یکی از لا‌به‌لای ساختمان‌های امروز بیرون می‌کشد. میان شاخ و برگ درختان توت که تمام این خطه را پر کرده بودند، تاب می‌خورد و از داستانی به داستان دیگر کشیده می‌شود.

به گفته او اهالی بازه‌شیخ رسم و رسوم خاص خودشان را داشته‌اند. برخی از این رسم‌ها حالا پررنگ‌تر از بقیه در ذهن او باقی مانده است. شعری را زیر لب زمزمه می‌کند و با خودش می‌خواند: گندم‌های سرخ لاله زیر زمین می‌ناله، چوپون پنیر مایه، سگش فتیر مایه/ بزغاله شیر مایه، ا… بده تو بارون از حرمت مزارون.

سال‌های خشک‌سالی آدمکی چوبی درست می‌کردند و سر چوب می‌زدند. خانه به خانه می‌رفتند و این شعر را می‌خواندند. یکی آرد می‌داده، یکی شکر. با این نذورات شیرینی و نان می‌پختند و بین اهالی تقسیم می‌کردند تا بالاخره باران ببارد و زمین‌های خشک بازه‌شیخ را پر آب کند.

رجبعلی علیزاده دیگر ساکن قدیمی بازه‌شیخ است. او هم خاطرات محوی از آن روز‌ها به یاد می‌آورد؛ خاطراتی که از آدم‌ها دارد پررنگ‌تر از دیگر خاطرات در ذهنش جاخوش کرده است. طبق تعریف‌های او رضا کدخدا اولین فردی بوده که در این خطه رادیو داشته است.

ماه‌های رمضان، او رادیویش را بالای پشت بام می‌گذاشته است تا صدای اذان به گوش اهالی برسد. او از شخصی به نام بندار حسن هم نام می‌برد؛ اربابی درشت‌هیکل و چهارشانه که اینجا چندین هکتار زمین کشاورزی داشت و امور یکی از روستا‌ها را به دست گرفته بود.

آدم‌ها، ساختمان‌ها و بیشتر آن عناصر قدیمی حالا رفته‌اند. آن روستا‌ها هم در دهه‌۶۰ کم‌کم از بین رفتند. آستان قدس اراضی پورسینا را بین کشاورزان و زمین‌داران آن اطراف تقسیم می‌کند و به هر کشاورز  قطعه‌ای می‌رسد.

اهالی نام دفتری بازه‌شیخ را «هدایت‌آباد» می‌دانند و در خیلی از اسناد و مستندات تاریخی از بازه‌شیخ با نام هدایت‌آباد یاد شده است. همین هم هست که در ادامه نام فامیلی بیشتر قدیمی‌های اینجا، «هدایت‌آباد» هم اضافه شده است. «پورسینا» نامی است که پس‌از انقلاب روی این محله می‌گذارند، نامی که دست‌کم سی‌سال قدمت دارد.

اولین اهالی امیرآباد

 

اهالی  زمان  شکل‌گیری محله امیرآباد را حوالی سال‌های۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ تخمین می‌زنند. اولین خانه‌ها در انتهای این خیابان و نزدیک کال امیرآباد ساخته شدند و کم‌کم این محله توسعه پیدا کرد. از سال‌۵۰ به بعد، ساخت‌و‌ساز در این محدوده بیشتر از قبل اوج گرفت. این‌ها را علی تیموری برایمان تعریف می‌کند.

سال‌ها پیش به‌همراه خانواده‌اش از روستای چنارک به این محله مهاجرت کردند. آن‌ها ششمین خانواده‌ای بودند که در این محله ساکن شدند. او خاطرات بسیاری از آب‌تنی و بازی با بچه‌های دیگر در این خندق دارد؛ خندقی که نهر آن از کوه‌های خلج سرچشمه می‌گرفت.

بعد‌از شکل‌گیری شهر، پساب‌وفاضلاب را هم به این نهر متصل کردند و بوی فاضلاب تمام محله را پر کرد. به‌همین‌دلیل دوره‌ای بود که به امیرآباد، «گندآباد» هم می‌گفتند! آقای تیموری توضیح می‌دهد که مدتی بعد، کال را کف‌سازی و از آلودگی پاک کردند و حالا وضعیت تغییر کرده است.

داستان محله بازه شیخ

داستان محله بازه شیخ

آمدن برق به محله

 

همه خاطرات علی تیموری به کوچه‌پس‌کوچه‌های این محله گره خورده است. در دوران کودکی او، خانواده‌اش به بهانه ادامه تحصیلش از روستا به شهر آمده بودند، اما تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواند و به دل کار زد. او مدتی کار در زمین‌های زراعی امیرآباد را هم تجربه کرد.

قبل از اینکه این محله قطعه‌بندی شود و کوچه‌ها و معابر شکل بگیرند، اینجا پر از زمین کشاورزی و صیفی‌جات بوده است؛ «همین‌جایی که حالا هستیم، زمین گوجه و بادمجان بود. از همین زمین گوجه می‌چیدیم و می‌خوردیم.»

آب آشامیدنی را هم از قناتی در همین نزدیکی برمی‌داشتند. موقعیت فعلی این قنات در انتهای امیرآباد‌۴۰ قرار می‌گیرد. سال‌۵۴ سر کوچه هشت‌متری (امیرآباد‌۳۴ فعلی) یک شیر به‌اصطلاح فشاری نصب شد تا مردم بتوانند از آب لوله‌کشی استفاده کنند. آن قنات هم کم‌کم از بین رفت.

آمدن برق به این محدوده هم داستان خودش را دارد. اولین‌بار شخصی به نام علی خیابانی، برق را به قلعه‌ساختمان آورد. موتوری که داشت می‌توانست صد تا دویست لامپ صد‌وات در خانه‌ها را روشن کند. بعد‌ها خیلی از ستون‌های برق چوبی در امیرآباد را هم او نصب کرد.

کوچه آسیاب

مهریز یکی از خیابان‌های محله امیرآباد است. ده‌متری کمربندی، خیابان قائم (عج) و… اسامی مختلفی است که تاکنون روی این خیابان گذاشته‌اند، اما قدیمی‌ترین نام شاید «کوچه آسیاب» باشد. علت این نام‌گذاری هم وجود یک آسیاب برقی در ابتدای این معبر بوده است. کشاورزان گندم‌هایشان را آنجا آرد می‌کردند. پس‌از انقلاب، نام این خیابان به مهریز تغییر پیدا کرد. مهریز نام دختر انوشیروان ساسانی و نام شهری در استان یزد است.

محمدرضا صیرتی  یکی از ساکنان قدیمی خیابان مهریز است. هفتاد‌سال دارد و هنوز که هنوز است، صبح‌به‌صبح کرکره نانوایی‌اش را بالا می‌دهد و برای اهالی نان می‌پزد. ازدواج که کرد، دست همسر و فرزندش را گرفت و اینجا ساکن شد و نانوایی خودش را راه انداخت.

او هم از زمین‌های کشاورزی این اطراف می‌گوید. کم‌کم این زمین‌ها، جای خود را به خانه‌ها دادند؛ «آخر این خیابان به‌جای بوستان اردیبهشت چند‌هکتار زمین کشاورزی بود. دورتادور آن هم دیوار بود.»

داستان محله بازه شیخ

داستان محله بازه شیخ

خندق امیرآباد

 

محمود ناظران‌پور از علاقه‌مندان به تاریخ و پیشکسوت صنعت چاپ خراسان است. او علت نام‌گذاری محله امیرآباد را این‌طور بیان می‌کند: شرکت فلاحت در سال‌۱۳۲۵ تشکیل شد؛ شرکتی که آب و زمین مربوط‌ به آستان قدس را سالانه اجاره کرده بود.

این شرکت زیان کرد و آستان قدس مزارع و آب محدوده قلعه‌ساختمان را به اشخاص حقیقی اجاره داد، به افرادی مثل حسین‌ترکه، حاج‌حسین شغایی  و… چند‌سالی هم به نور‌محمد امیری اجاره داده شد، مردی خوش‌قامت، زیبا‌رو و پسر خواهر صولت که در زمان قاجار، بخش‌هایی از خراسان را تیول خودش کرده بود.

خلاصه این امیر سال‌ها مستأجر مزرعه و نهر خیابان بود. یکی از این بخش‌های اجاره‌ای همین خندق ابتدای قلعه‌خیابان بود که به‌واسطه او به خندق امیرآباد معروف شد و بعد‌ها نام این محله هم قرار گرفت.

داستان محله بازه شیخ

داستان محله بازه شیخ

وجه‌تسمیه پورسینا و امیرآباد

 

برای اطلاع از وجه‌تسمیه محله پورسینا و امیرآباد به‌سراغ رئیس اداره نام‌گذاری معابر و تابلونویسی شهرداری مشهد رفتیم تا از فرایند تغییر اسم این محله‌ها بگوید.

به گفته ناهید فربدنیا، امیرآباد، یکی از محله‌های قدیمی شهرک شهید‌رجایی است. این نام برای مدت‌های طولانی، روی این محدوده قرار داشته است. سال‌۷۱ کمیته نام‌گذاری، معبر اصلی این محله را به همین نام نام‌گذاری می‌کند.

او می‌افزاید: مهریز، دیگر معبر محله امیرآباد است که ابتدا به خیابان کمربندی معروف بوده. به گفته اهالی، این خیابان سال‌ها قبل به کوچه آسیاب هم معروف بوده و اسامی متفاوتی داشته است.

رئیس اداره نام‌گذاری معابر و تابلونویسی شهرداری مشهد ادامه می‌دهد: نام آن، سال‌۸۴ با نظر خود اهالی به مهریز تغییر پیدا می‌کند. مردم خودشان این نام را انتخاب کردند و دلیلش هم تاریخی‌بودن و خوش‌آوایی این نام است.

فربدنیا در توضیح بیشتر سیر تحول نام پورسینا هم می‌گوید: نام قبلی محله پورسینا بازه‌شیخ بوده است و سال‌۷۹ طبق خواسته ساکنان، نام پورسینا روی آن گذاشته شد. پورسینا نام دیگر ابن‌سیناست.

دلیل این نام‌گذاری هم واقع‌بودن مدرسه‌ای قدیمی با همین نام در آن محدوده بوده است. وی در پایان، مهم‌ترین عامل تغییر نام خیابان‌ها را نظر و درخواست خود ساکنان می‌داند و اینکه پیش از تغییر هر نامی ابتدا با اهالی و بزرگان محله مشورت می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا