حنجره طلایی خواننده «دایه دایه» بر چرخهای خیاطی چربید
[ad_1]
جوانی بود از خطه لرستان که فروردین سال ۱۳۱۸ در محله پشت بازار خرمآباد ـ یکی از قدیمیترین محلات خرمآباد ـ متولد شد. تنها چهار کلاس درس خوانده بود و در جوانی خیاطی را آموخت و به این حرفه مشغول بود تا زمانی که حنجرهی طلاییاش، بر چرخهای چرخ خیاطی چربید و دست بر قضا محمد رایگان ـ گوینده رادیو ـ استعدادش را کشف و او را به دنیای موسیقی معرفی کرد.
میگویند «رضا سقایی» حق بزرگی بر گردن موسیقی لرستان دارد و از جمله کسانی است که موسیقی لرستان را به ایرانیان و حتی خارج از مرزهای کشور معرفی کرد.
خواننده «موتورچی» یا همان «دایه دایه» در سال ۹۷ درگذشت ولی از بعد انقلاب سالها بود که از دوران طلایی خود عبور کرده بود؛ به خصوص اینکه در دوران جنگ در بمباران شهر مجروح شد و تارهای صوتیاش آسیب دید و دیگر توان خواندن نداشت. همین شد که با تهیدستی و صبوری در طول عمر پربارش نهال موسیقی لُری را در جان مردم کاشت.
سقایی همان هنرمندی است که ایرانیان حداقل یک بار هم که شده اثر «دایه دایه» او را از رادیو و تلویزیون شنیدهاند؛ اثری که به گفته کارشناسان بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد و برای رزمندگان استانهای لرستان و خوزستان که در ابتدای جنگ تحمیلی در یک ناحیه واحد مشغول رزم و پیکار با بعثیها بودند، یادآور اعزامهای پرشور مردان رزمنده استان لرستان و شمال استان خوزستان است.
سقایی فقید با وجودی که ترکش در بدن داشت هیچگاه ادعای جانبازی نکرد و موسیقی محلی و نواهای تأثیرگذار لری را که بخش وسیعی از عشایر غیور جبههها را شامل میشد در خدمت هنر موسیقی دفاع مقدس قرار داد.
در این قسمت میتوانید به قطعه «دایه دایه» گوش کنید:
البته سقایی از آن دسته هنرمندانی است که همچون بسیاری دیگر از هنرمندان خطه لرستان از ترانهها و اشعار قدیمی استفاده کرده است و علاوه بر آثار حماسی خود، آثار دیگری هم دارد که با ترانههای قدیمی عاشقانه کوچه بازاری آمیخته شده است.
ولی به هر حال سقایی، خوانندهای است که میتوان آن را یک هنرمند واقعی نامید؛ چراکه آنچنان بااحساس، مولودی لری را به رشته تحریر درمیآورد که بسیاری با صدای او شیفته موسیقی لرستان شدند؛ مثلا همین قطعه «دایه دایه» را در نظر بگیرید که هیچ ساز و برگی نداشت؛ تنها یک صدای گرم و گیرا بود و یکی دو ساز محلی. سادگی در کار سقایی موج میزد؛ نمونهای عالی از تلفیق مولفههای گوناگون فرهنگ و هنر، با حداقل امکانات و بهرهبرداری حداکثر.
سقایی شاگرد طبیعت ناب غرب ایران بود و هنر او از دل طبیعت بیرون میآمد. همه چیز از طبیعت کوهستانها و رودهای لرستان به او مشق هنر میداد.
میگویند سقایی موفقیتهای خود را بیش از همه مدیون کوشش خودش بود و مانند دیگر موسیقیدانان گمنام محلی، فارغ از قید و بندهای آکادمیک، موسیقی را همچون بهترین ترجمان احساس پاک خود به کار میگرفت.
او که در سالهای آخر عمرش پس از سالها خدمت به فرهنگ و هنر ایران حقوق اندکی را دریافت میکرد، گفته میشود بعضاً در خیابان شهید مطهری خرمآباد رفت و آمد میکرده و معمولاً پاتوق او مغازه ساندویچی آقا محسن اسدی بوده است و از آنجا که هر دو طرفدار دو آتشه پرسپولیس بودهاند، روزهای خود را بر سر دو تیم آبی و قرمز به کل کل میگذراندند. گویی که سقایی پس از خاموشی از دنیای موسیقی به دنیای ورزش پناه برده بود.
به گزارش ایسنا، به هر جهت این هنرمند ماندگار لرستان که از بعد انقلاب در سختی زیست و سالها بود از هنرش فاصله گرفته بود، در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۹ به دلیل نارسایی تنفسی در پی سکته مغزی در بیمارستان ساسان تهران درگذشت. پیکر او در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۸۹ در تهران تشییع و به شهر زادگاهش خرمآباد منتقل شد و در قطعه هنرمندان آرامگاه صالحین خرم آباد به خاک سپرده شد.
انتهای پیام