حماسه علی موحد دانش در یک نبرد کوهستانی
[ad_1]
خدا شاهد است در آنجا دیدم که حاج علی، دانهدانه بچههای زخمی را میرفت، میگذاشت روی دوشش و میآورد پایین، روی تپهای که سر میآوردی بالا، گیج گاه را میزدند. این شهامت، شجاعت و ایمان حاج علی بود. یکی از بچهها، مجید حسنی بود. هیکل درشتی داشت و ۱۸ یا ۱۹ سالش بود. او را هم که سالم مانده بود؛ گذاشت روی کولش؛ آورد پایین.
به گزارش ایسنا، در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از توطئههای دشمنان داخلی و خارجی انقلاب برای ضربه زدن بر پیکره جمهوری اسلامی و تضعیف ریشههای نهال نوپای انقلاب، تجزیه قومی و سرزمینی کشور با توجه به وجود اقوام مختلف در ایران بود؛ حربهای که تا بدین روز نیز دشمنان انقلاب از به کار بستن آن برای تضعیف امنیت ملی ایران ناامید نیستند.
یکی از این اقوام و مناطقی که از ابتدای انقلاب تا بدین روز همواره مورد تحریک دشمنان قرارگرفته، قوم کرد و منطقه کردستان بوده است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است در چند شماره، روند حدوداً یکماهه گروگانگیری شهر سنندج توسط معاندین و منافقین در فروردین و اردیبهشت ۱۳۵۹ و سپس آزادسازی آن را توسط نیروهای وفادار به انقلاب موردبررسی قرار دهد.
بدون شک بررسی تلاشها و اقدامات انجامشده برای آزادسازی سنندج، یادآور ایثارگریها و مجاهدتهایی است که برای حفظ آبوخاک میهن اسلامیمان انجامشده و سرمشقی برای نسل امروز و نسلهای آینده ایران در حفظ یکپارچگی و وحدت ملت ایران است:
جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۹
در این روز در پی مقاومت خونبار پاسداران انقلاب اسلامی در محور فرودگاه (امتداد بلوار پاسداران)، گامی دیگر در عقب راندن مهاجمان به سوی قسمت مرکزی شهر سنندج برداشته شد و یکی از مهمترین اهداف عملیات در آستانه تحقق قرار گرفت.
رشادت و شهادت رزمندگان در تپههای شریفآباد و حسنآباد
طبق توافق بهعملآمده مقرر شد گروهی از پاسداران، از نقاط تازه تصرفشده بهمنظور تسلط بیشتر بر تپهها و محلههای حسنآباد و شریفآباد حرکت کنند و پس از تأمین اهداف، پاسداران سپاه اصفهان نیز بهعنوان پشتیبان به آنها ملحق شوند.
نورعلی شوشتری یکی از دوازده نفر پاسدار مشهدی بود که به همراه برادر مهدیان پور وارد عمل شدند. وی ازجمله نیروهای تازهنفس شرکتکننده در این عملیات، مشاهدات خود را اینگونه بیان میکند:
علی موحد دانش ما را داخل یک مینیبوس پر از مهمات کرد و به محور شریفآباد فرستاد. در مسجد شریفآباد که مستقر شدیم با بیسیم با برادر رحیم (صفوی) نزدیکیهای ظهر بود تماس گرفتیم و گفتیم آقا ما میخواهیم این تپهها را بگیریم، اگر نگیریم اصلاً نمیشود. واقعاً آقا رحیم مخالف بود. بعدازاینکه دید ما راضی هستیم که برویم؛ گفت بروید.
رسیدیم به شریفآباد یکباره از چهار طرف ما را به رگبار بستند. حالا ما هم تازه آمده بودیم و هیچ نمیدانستیم که کجا هستیم و دشمن کجاست، خودی کجاست. آمدیم پایین و اینطرف و آنطرف را گشتیم، یکمرتبه علی موحد را دیدیم. حدوداً هفده، هجده نفر از بچهها شهید یا مجروح شده بودند. ایثارهای خیلی بالایی در آنجا دیده میشد. یکی از بچهها دو تا مجروح و یک شهید و یک بیسیم و اسلحهاش را در زیر آنهمه تیر، یکییکی بغل میکرد و از بالا تا پایین شریفآباد، قِل میخورد میآمد پایین، بدون اینکه آنها را بیندازد.
ازخودگذشتگی موحد دانش
عزیز محمدی نیز میگوید: خدا شاهد است در آنجا دیدم که حاج علی، دانهدانه بچههای زخمی را میرفت، میگذاشت روی دوشش و میآورد پایین، روی تپهای که سر میآوردی بالا، گیج گاه را میزدند. این شهامت، شجاعت و ایمان حاج علی بود. یکی از بچهها، مجید حسنی بود. هیکل درشتی داشت و ۱۸ یا ۱۹ سالش بود. او را هم که سالم مانده بود؛ گذاشت روی کولش؛ آورد پایین. رفت سراغ بیسیمچیمان که دیگر شهید شده بود. گفت بیسیم دست آنها بیفتد ناجور است. بیسیم را برداشت و آورد پایین. بقیه جنازهها ماندند بالا که سه روز بعد آنها را آوردیم پایین.
یکی دیگر از نیروهایی که در این درگیری شرکت داشت، ماجرا را چنین تعریف میکند:
بالای تپه که رسیدیم، نه چالهای بود، نه برجستگی و نه حتی میشد جایی را حفر کرد. تمام تپه از سنگهای سخت تشکیلشده بود. درگیری شروع شد و پنج ساعت متوالی ادامه پیدا کرد. ضدانقلاب روی ارتفاع بلندتری نسبت به ما موضع داشت و هر حرکت کوچک ما را نشانه میرفت. چندین شهید و مجروح دادیم تا اینکه هوا کاملاً تاریک شد. علی ایستاده بود و با دقت ارتفاعات را زیر نظر داشت. احتمال میداد ضدانقلاب تک(حمله) کند. حدود ۲۰ دقیقه یا بیشتر ایستاد تا از پایین آمدن همه بچهها، مجروحان و شهدا مطمئن شود. بعدها فهمیدیم که علی با لشکر ۲۸ هماهنگی کرده بود و قرار بود توپخانه، ما را در این حمله پشتیبانی کند، اما چون آن موقع ارتش هنوز از عناصر مخالف پاک نشده بود، توپخانه عمل نکرد. علی بهناچار فرمان عقبنشینی داد.
پیشروی در محورهای دیگر
اما در این روز پاسداران اعزامی از ارومیه به تپههای اللهاکبر حمله و بهطور کامل منبع آب را تصرف کردند. با استقرار این نیروها، نیمه جنوبی شهر تأمین گردید. از طرفی مسیر پرواز و فرود هواپیما به فرودگاه سنندج از امنیت بیشتری برخوردار گشت و فرودگاه نیز از لحاظ امنیتی تأمین شد. تصرف اللهاکبر و پیشروی در این محور، باعث احساس خطر شدید ضدانقلاب شد.
از سوی دیگر در جریان پیشروی پاسداران انقلاب اسلامی در سنندج که تا میدان اقبال (آزادی) این شهر ادامه داشت، ۱۲ نفر از پاسداران شهید و هفت نفر دیگر مجروح شدند. سخنگوی ستاد مرکزی سپاه، ضمن اعلام این خبر افزود: بر اساس آخرین اخبار رسیده، به طرف مقابل تلفات زیادی وارد آمده و هماکنون اوضاع سنندج کاملاً زیر نظر ارتش و سپاه پاسداران است.
در محور پادگان، در ادامه فشارهای نظامی و عملیات روانی مهاجمان علیه نیروهای مستقر در باشگاه، محمد بروجردی همچنان تلاش میکرد راهی برای شکستن حلقه محاصره پیدا کند و همزمان با ادامه حملات و تحرکات ایذایی در محور فیضآباد با اجرای آتش، قدری از حجم و اثر گلولهباران مهاجمان بکاهد.
بیتردید استقرار نیروهای سپاه تهران و ارومیه در ارتفاع اللهاکبر و حضور پاسداران اعزامی از استان اصفهان و تهران در نزدیکی میدان اقبال و تسلط آنها بر تپههای حسنآباد، اتفاقی مهم به شمار میرفت که با مرارتهای زیاد و ازخودگذشتگی آنها بهدستآمده بود، اما با وجود تلفات زیاد مهاجمان، هنوز سایه آنها در تکتک خانهها و کوچهپسکوچهها احساس میشد.
تلاشهای سیاسی برای توقف موفقیت نیروهای انقلاب
بااینحال، در آستانه کسب موفقیتهای نهایی، افراد و شخصیتهای بهظاهر صلحجو در نقاط مختلف با ایجاد هیاهو و افزایش تحرکات خود، میکوشیدند به افکار عمومی داخل و خارج از کشور القا کنند که این نیروهای مسلح جمهوری اسلامی هستند که با بهکارگیری همه سازوبرگ نظامی، به ندای صلح و آتشبس گروههای سیاسی مهاجم اعتنا نمیکنند. در این خصوص، گروهی نوظهور در نامهای سرگشاده به چند سازمان بینالمللی ازجمله کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد نوشت: هرچه زودتر به کمک مردم کرد ایران بشتابید. شهرهای کردنشین؛ زیر آتش شدید بمبارانهای نیروی هوایی و زمینی ایران قرارگرفتهاند.
این حجم وسیع تبلیغات گسترده مهاجمان، در شرایطی صورت میگرفت که تقریباً طی پانزده روز گذشته؛ تودههای میلیونی مردم مسلمان در سراسر ایران با شرکت در تظاهرات، آشوبطلبان را محکوم و علیه اقدامات وحشیانه آنان و کشتار مظلومانه پاسداران قطعنامه صادر میکردند.
در این راستا هیئت سه نفره ای از جمعیت کردهای مقیم مرکز تحت لوای هیئت ویژه رئیسجمهور، وارد مهاباد شد و مذاکرات خود را با سران سیاسی و هیئت نمایندگی خلق کرد از سر گرفت و دراینبین صورتجلسهای به امضای همه رسید که با آتشبس موافقت کردند.
در این حال، فرماندهان سپاه حاضر در صحنه عملیات که عموماً خاطره مثبتی از رفتارهای مماشات طلبانه مسئولان اجرایی کشور نداشتند، با کمک نیروهای تازهنفس و مجربتر، در مسیر پیروزیهای مؤثر و قطعی قرارگرفته بودند و پیوسته از بامداد و شب گذشته مترصد بودند؛ نفربهنفر و سنگر به سنگر، مهاجمان را تعقیب و منهدم کنند.
منبع:
نداف، مجید، بیستودو روز نبرد (آزادسازی سنندج)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه امام حسین (ع)، چاپ اول: ۱۳۹۹، صفحات ۳۸۳، ۳۸۴، ۳۸۵، ۳۸۶، ۳۸۷، ۳۸۸، ۳۸۹، ۳۹۱، ۳۹۵، ۳۹۶، ۳۹۸، ۴۰۰
انتهای پیام