خبر جدیدفرهنگ و هنر

آماده/شعر علیرضا بهنام درگیر یعنی و چه نیست

[ad_1]

علی قنبری درباره ویژگی‌های شعر علیرضا بهنام می‌گوید: شعر بهنام درگیر یعنی و چی نیست، آنها خودشان درگیر معنای مورد توافق هستند. آنها می‌گویند چیزی بگو که در حوزه فهم ما بگنجد، در حالی که شعر علیرضا بهنام این‌گونه نیست. این شعر یک شعر وجودی است، درگیر اگزیستانس است.

به گزارش ایسنا، مرور ۳۰ سال کارنامه فرهنگی علیرضا بهنام  همزمان با پنجاهمین سالروز تولد این شاعر در موسسه فرهنگان برگزار شد. در این مراسم پروین سلاجقه (شاعر و پژوهشگر ادبی)، لی‌لی فرهادپور (روزنامه‌نگار و نویسنده)، علی قنبری (شاعر و مترجم) و آتوسا زرنگارزاده شیرازی (نویسنده) درباره ابعاد مختلف آثار بهنام در حوزه‌های شعر، داستان‌نویسی و روزنامه‌نگاری سخن گفتند. اجرای برنامه نیز بر عهده حجت بداغی شاعر و نویسنده بود.

در ابتدای برنامه بداغی با اشاره به سابقه علیرضا بهنام گفت: در ۳۰ سالی که من بهنام را می‌شناسم چهار محور اصلی وجود دارد که به طور مستمر در این زمینه‌ها کار کرده است: روزنامه‌نگاری، شعر، داستان و ترجمه. به نظر من کیفیت کارش در این چهار محور به گونه‌ای بوده که الان وقتی به پشت سر نگاه می‌کند فکر نکند عمرش را تلف کرده است.

در ادامه برنامه پروین سلاجقه – پژوهشگر – با اشاره به شعر علیرضا بهنام، چنین گفت: شعر آویخته از درخت‌های معبد بابل یکی شعرهای نمونه آقای بهنام است که در خلال آن گزاره‌های بی‌نظیر زبانی با قدرت و بدون لکنت در متن جاری می‌شوند و شاعر در این شعر به خوبی بر سختی‌های زبان فائق آمده است و توانسته است بدون افتادن در مسیر نمادگرایی، نمادهایی جدید و خاص خودش بیافریند. در این شعر کوبش گزاره‌های شعری خودش را به شدت به رخ می‌کشد. شاعر بدون این که تعمدی نشان بدهد به اسطوره‌ها چنگ می‌زند و به این ترتیب تاریخ جهان‌وطنی در شعر امروز آغاز می‌شود. برای درک این شعر ناگزیریم به گذشته نقب بزنیم و ببینیم که در شعر پسامشروطه نوعی اسطوره زدایی در جریان است. مثلا در شعر شاملو گاهی اشاره به اسطوره‌های سرزمین‌های دیگر وجود دارد اما به نظر من این کار در آن زبان حل نمی‌شود و شکل طبیعی خودش را پیدا نمی‌کند چون هنوز جایگاه جهان وطنی پیدا نکرده است.

او افزود: شعر امروز شاید به دلیل این‌که در عصر شبکه‌های احتماعی نوشته می‌شود، این ویژگی را پیدا کرده که خود را در اسطوره‌های جهانی حل کند بدون این که تصنعی در کار باشد. بنابراین پرواز شاعر بر فراز آتن و چغازنبیل یادآور مشابهت‌های انسانی است زیرا این مکان‌ها روح انسانی و زمان انسانی را شامل می‌شوند. این ویژگی شعر مدرن است که در اکثر شعرهای بهنام دیده می‌شود و در صدد است جهان را از آن خودش کند حتی اگر شعر اقلیت‌ها و اقوام معدودی باشد. من خوشحالم که شعر ما توانسته است به این وادی برسد.

آماده/شعر علیرضا بهنام درگیر یعنی و چه نیست

جنگ برای بودن یا نبودن شعر در روزنامه

در ادامه برنامه لی‌لی فرهادپور، به بررسی کارنامه بهنام در عرصه روزنامه‌نگاری پرداخت و گفت: من بعد از تعطیلی روزنامه‌های جامعه، نشاط، طوس و عصرآزادگان در روزنامه همبستگی دوباره با این پدیده مواجه شدم و این‌بار علیرضا بهنام بود. این شاعر- روزنامه‌نگارها یک عیب عمده داشتند که مدام می‌خواستند در روزنامه صفحه شعر راه بیاندازند و من مدام مجبور بودم با آنها بجنگم و استدلال کنم که جای شعر در روزنامه نیست و باید شعر را در مجله چاپ کرد. البته اغلب هم در این مبارزه بازنده می‌شدم. با خودم می‌گفتم به هر حال این‌ها شاعرند و از روزنامه‌نگاری خسته می‌شوند اما واقعیت چیز دیگری بود. من روزنامه‌نگاری را بعد از آن کنار گذاشتم و به کارهای دیگری نظیر نویسندگی ، ویراستاری و حتی بازیگری پرداختم اما علیرضا بهنام هنوز روزنامه‌نگار باقی مانده است و از این جهت می‌شود گفت الان از من خیلی روزنامه‌نگارتر است.

فرهادپور با اشاره به کتاب «خبرنوبسی به زبان ساده» اثر علیرضا بهنام ادامه داد: یکی از مسایلی که درباره این شاعر – روزنامه‌نگارها وجود دارد، پدیده‌ای است که من نام آن را روشنفکری گذاشته‌ام. به این معنی که این دسته از روزنامه‌نگارها روشنفکری را وارد روزنامه‌نگاری می‌کنند. این به غیر از فوت و فن روزنامه‌نگاری است که به دلیل تیزهوشی آن را زود یاد می‌گیرند. این به نظر من اهمیت زیادی دارد چون واقعا نمی‌فهمم کسی که روشنفکر نباشد چطور می‌تواند روزنامه‌نگار باشد. چیزی که امروز و در این جنبش اجتماعی به آن نیاز داریم، همین روشنفکری است. من با اشاره به بخش‌هایی از همین کتاب خبرنویسی که بهنام آن را نوشته است نشان می‌دهم که چرا این شاعر – روزنامه‌نگار ما روشنفکر است. در بخشی از این کتاب می‌نویسد «اولین دغدغه روزنامه‌نگار، کشف واقعیت است». چنین جمله‌ای را در هیچ کتاب دیگر فن روزنامه‌نگاری یا کلاس‌های روزنامه‌نگاری پیدا نمی‌کنید. یا می‌نویسد «روزنامه‌نگار نخست در برابر شهروندان مسؤول است». همین جاست که می‌گویم در کتابش اصول خبرنویسی را با اصول روشنفکری در هم می‌آمیزد. علیرضا بهنام می‌نویسد «روزنامه‌نگار باید به عنوان ناظر مستقل از قدرتمداران عمل کند». یا جایی دیگر می‌نویسد «روزنامه‌نگار باید امکانی برای انتقادها و رسیدن به توافق اجتماعی فراهم کند». در واقعیت هم علیرضا بهنام در تمام سال‌های فعالیتش همین کارها را کرده است. او چه در شعر و چه در روزنامه‌نگاری حامی به حاشیه رانده شدگان، زنان، کودکان و اقلیت‌های دینی بوده است. جنبش اجتماعی ما به این نوع از روشنفکری است که نیاز مبرم دارد.

در بخش بعدی این نشست علی قنبری – شاعر – به بحث درباره شعرها و ترجمه‌های ادبی بهنام پرداخت و گفت: به نظر من کار هنرمند امروز همین است چون کار او در قالب یک جنبش است که معنا پیدا می‌کند. همان‌طور که همه می‌دانیم  تلقی هنرمند به عنوان یک فرد متعلق به نیمه اول قرن بیستم است و در نیمه دوم این قرن کار هنری بیشتر در قالب جنبش‌ها نمود پیدا می‌کند. ما از همدیگر حرف می‌زنیم و کار همدیگر را توضیح می‌دهیم، چون توسع شعر بهنام به معنای توسع شعر من است.

قنبری در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما در شعر، علیرضا بهنام را به عنوان شاعری زبان‌گرا می‌شناسیم؛ به این معنی که زبان محمل اصلی کار شاعری بهنام است. معنای این حرف این است که در این شعرها ارجاع شعر به خود زبان است نه چیزی در بیرون شعر. در واقع خود عمل نوشتن در این شعرها ابژه شعر می‌شود. در شعر بهنام خواننده منفعل نیست و تصویری از پیش توافق شده به خورد او داده نمی‌شود و معنا چیزی نیست که در بیرون شعر عده‌ای بر سر آن توافق دارند، بلکه معنا به طور منحصر به فرد نزد هر خواننده‌ای وجود دارد. ممکن است خیلی‌ها به شعر بهنام یا شعرهایی از این دست برخورد کنند و بگویند این یعنی چی؟ اما شعر بهنام درگیر یعنی و چی نیست، آنها خودشان درگیر معنای مورد توافق هستند. آنها می‌گویند چیزی بگو که در حوزه فهم ما بگنجد، در حالی که شعر علیرضا بهنام این‌گونه نیست. این شعر یک شعر وجودی است، درگیر اگزیستانس است . شعر بهنام یک شعر خواننده محور است که در آن تکمیل معنا به خواننده واگذار می‌شود. از جنبه لاکانی هم در این شعرها اشتیاق به شیوه سیزیف اتفاق می افتد یعنی در این شعرها شما به قله نمی‌رسید، معنا اشتیاقی نیست که با ابژه بیرونی تسکین داده شود .

او در ادامه بیان کرد: شعر بهنام در واقع در حال تکثیر دال‌ها است و ما هر کدام در مراجعه به این شعرها معنای خاص خودمان را می‌سازیم. این شعر درگیر ناقطعیت است و در آن زبان به منزله یک برون رفت برای رفتن به سوی ناخودآگاه عمل می‌کند که سرکوب شده و در این راه نظم نمادین پدرسالارانه را زیر پا می‌گذارد. از این رو می توان گفت شعر بهنام شعری زنانه و مادرانه است که نظم نمادین زبان را برهم می‌زند. این شعرها درگیر یک فرایند هستند که در آن از محصول خبری نیسمت. در شعر بهنام، رخداد، روند و اجرای کار اهمیت دارد نه موضوع، خود تولید اهمیت پیدا می‌کند نه بسته‌بندی‌هایی نظیر شروع، میانه و پایان. در آن دسته از شعرهای بهنام که به سمت تجربه روایی گرایش دارند نیز زبان نقشی عمده دارد و از رفتن شعر به سوی یک تجربه عینیت گرا یا رسیدن به معنایی یکه و قطعی جلوگیری می‌کند. در این نوع از شعر روایی زبان به عنوان پنجره‌ای ساده به سوی یک تجربه زیسته عمل نمی‌کند و سیری بی‌ارتباط و موزائیکی از جملات به ظاهر بی‌ارتباط و شقه شقه دارد که خواننده را از روایتگری در یک روند خطی  مایوس می‌کند اما در همان حال جهان کامل تری از ارجاع را به رویش باز می کند. اگرچه این نوع از شعر شاید دارای وجهی نخبه گرایانه به نظر برسد اما نیاز به آن دارد که خواننده‌اش در طول زمان آموزش ببیند که در ارتباط با چنین شعری، خودش به تولیدکننده تبدیل شود و از عادت مصرف شعر دست بردارد. شعر بهنام اتفاقا یک شعر دموکراتیک است چون جهان متن را به خواننده واگذار می‌کند.

در ادامه جلسه آتوسا زرنگارزاده شیرازی به  دو مجموعه داستان کوتاه علیرضا بهنام پرداخت و گفت:  یکی از جذابیت‌های نثر علیرضا بهنام در حیطه ادبیات داستانی این است که با آن‌که شاعر است، در داستان‌های کوتاهش کاملا دور از زبان شاعرانه و استعاره می‌ماند. داستان‌های کوتاهش کاملا تکنیکی و دارای زبان داستانی و پر از تصاویر داستانی است. 

در انتهای برنامه علیرضا بهنام پس سخنان کوتاهی، به شعرخوانی پرداخت.  

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا